حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی درباره تاثیر اعتیاد بر طلاق توافقی میگوید: وقتی موضوع طلاق توافقی را بررسی میکنیم، میبینیم که یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در حوزه طلاق توافقی موادمخدر است. در واقع بیش از ۵۰درصد و حتی در برخی از آمارها تا ۶۵درصد علت اصلی دادخواستهای طلاق توافقی موضوع موادمخدر و روانگردانهاست. گرچه نمیتوان گفت که طلاق توافقی یک پدیده تکعلیتی است، اعتیاد یکی از عوامل موثر و کلیدی است که در طلاق توافقی نقش قابل ملاحظهای دارد.
*طلاق توافقی ارتباط مستقیمی با پدیده اعتیاد دارد. از منظر شما نمود تبعات این آسیب اجتماعی چگونه است؟
یکی از موضوعاتی که در کشور ما فراوانی بالایی دارد، موضوع اعتیاد به موادمخدر است و در کنار آن هم موضوع طلاق توافقی دیده شده است. هر دوی اینها براساس پژوهشها و تحلیلهای انجام شده از وضعیت کشور به عنوان دو اولویت از پنج اولویت حوزه اجتماعی تعیین شدهاند که نشان میدهد به تنهایی و در کنار هم قابل تامل و بررسی هستند.
براساس آماری که ستاد مبارزه با موادمخدر اعلام کرده است حدود چهارمیلیون و ۴۰۰هزار نفر به صورت دائمی و تفننی درگیر موادمخدر و روانگردان هستند. در کنار آن موضوع طلاق توافقی را هم داریم، بهگونهای که در ۹ ماه اول سال ۹۶ بهطور میانگین به ازای هر ۳٫۶ ازدواج یک طلاق توافقی را در کشور داشتیم.
وقتی موضوع طلاق توافقی را بررسی میکنیم، میبینیم که یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در حوزه طلاق توافقی موادمخدر است. در واقع بیش از ۵۰درصد و حتی در برخی از آمارها تا ۶۵درصد علت اصلی دادخواستهای طلاق توافقی موضوع موادمخدر و روانگردانهاست. گرچه نمیتوان گفت که طلاق توافقی یک پدیده تکعلیتی است، ولی اعتیاد یکی از عوامل موثر و کلیدی است که در طلاق توافقی نقش قابل ملاحظهای دارد. به عبارت دیگر اعتیاد موجب خشونت خانگی و موضوعات متعدد دیگری میشود که نتیجه آن افزایش طلاق توافقی در کشور است.
عکسش هم مصداق دارد. بسیاری از افراد به دلیل طلاق توافقی و عدم آمادگی مواجهه با مشکلات بعد از طلاق توافقی ممکن است درگیر حوزه موادمخدر شوند. همچنین افسردگی ناشی از طلاق توافقی، عدم پذیرش و انزوای پس از طلاق توافقی هم عواملی هستند که افراد به سمت موادمخدر گرایش پیدا کنند، اما اگر بخواهیم بین این دو اولویت بگذاریم، طبیعتا تاثیر موادمخدر بر طلاق توافقی بسیار پررنگتر است تا برعکس. گاهی مواقع موادمخدر رضایت زناشویی را به حداقل میرساند.
روی کیفیت زندگی تاثیر گذاشته و باعث میشود که افراد نتوانند درآمد و هزینههای زندگی خودشان را تامین کنند، آن چنان که معتادان مجبور به سرقت میشوند و روابط اجتماعیشان را تحت شعاع قرار میدهد. از سوی دیگر، موادمخدر در سرنوشت فرزندان هم تاثیرگذار است. همه این عوامل زمینههایی هستند برای اینکه ما با افزایش طلاق توافقی در جامعه خودمان روبهرو شویم. گرچه باید بپذیریم همه افرادی که درگیر موادمخدر هستند، الزاما طلاق توافقی نمیگیرند و همه افرادی که طلاق توافقی گرفتند الزاما درگیر موادمخدر نبودند، ولی این دو پدیده با هم ارتباط قوی دارند.
به عبارت دیگر مجموعه عوارض موادمخدر موجب بروز پدیدهای به نام طلاق توافقی در کشور میشود، حتی موادمخدر روی کودکآزاری هم تاثیر میگذارد و خود این مساله عامل دیگری برای طلاق توافقی است. در واقع فقدان صلاحیت برای نگهداری و بدسرپرستی دلیلی است که مادر تقاضای طلاق توافقی و حضانت فرزندان را داشته باشد. همچنین موادمخدر روی رابطه جنسی تاثیر منفی میگذارد. گرچه معمولا افکار عمومی بر این باور است که اگر کسی میخواهد توان جنسی بالاتری داشته باشد باید مواد مصرف کند، اما باید گفت این گونه نیست. با وجود این، نارضایتی زناشویی میتواند سوءظن و رابطه غیرزناشویی را ایجاد کند و تمامی این موارد میتواند دلایل دیگری برای ارائه دادخواست طلاق توافقی و جدایی نهایی افراد از هم باشد.
واقعیت این است که امروز ما پدیده طلاق توافقی و اعتیاد را در ایران نگرانکننده میبینیم. با توجه به اینکه آسیبهای اجتماعی زنجیرهوار روی هم تاثیر میگذارند، مدیریت پدیده اعتیاد و طلاق توافقی میتواند کمککننده باشد که ما با طلاق توافقی کمتری در جامعه به دلیل موادمخدر مواجه باشیم.
*فرزندان قربانی طلاق توافقی والدین خود هستند. معمولا زندگی آنها پس از طلاق توافقی والدین دستخوش چه حوادثی میشود؟
طلاق توافقی والدین عوارض بسیار متعددی دارد. وقتی حضانت و سرپرستی فرزندان به درستی انجام نشود، طلاق توافقی والدین میتواند روی افت تحصیلی، پرخاشگری، انزوا و عدم سلامت روانی و اجتماعی فرزندان تاثیر بگذارد و زمینهای برای گرایش آنها به انواع آسیبهای اجتماعی و بزهکاری به وجود آورد، حتی پس از طلاق توافقی والدین برخی فرزندان احساس گناه میکنند و ممکن است در آینده روی روابط اجتماعی، اعتماد به نفس، عزت نفس و ازدواجشان تاثیر منفی بگذارد. وقتی هم که فرزندان بعد از طلاق توافقی با یکی از والدین خود زندگی کنند، قطعا هیچکدام از آنها نمیتوانند هر دو نقش را به خوبی ایفا کنند.
اینکه برخی والدین میگویند من برای فرزندم هم مادر و هم پدر بودم، اصلا درست نیست. در واقع ایفای دو نقش پدر و مادری توسط یک جنس امکانپذیر نخواهد بود و طبیعتا این شرایط میتواند در روابط اجتماعی فرزندان طلاق توافقی تاثیر منفی بگذارد. از سوی دیگر، اگر والدین پس از طلاق توافقی ازدواج مجدد داشته باشند، ویژگی فردی که قرار است عنوان ناپدری و نامادری را بگیرد، روی سرنوشت فرزندان طلاق توافقی تاثیرگذار است.
در واقع قربانی طلاق توافقی فقط والدین نیستند، بلکه فرزندان هستند. این در حالی است که اگر موادمخدر هم در خانوادهای رواج داشته باشد، مصرفکننده فقط قربانی نیست، بلکه اطرافیان هم قربانی موادمخدر خواهند بود.
*برخی بر این باورند که طلاق توافقی والدین فرزندان را به سوی اعتیاد سوق میدهد، دیدگاه شما چگونه است؟
این مساله همه گیر نیست، ولی فردی که خانواده نابسامانی داشته باشد احتمال گرایش به آسیبهای اجتماعی در او به مراتب بیشتر از فردی است که با خانواده باثبات و منسجم زندگی میکند. با وجود این، فرزندان طلاق توافقیی هم هستند که تحت تاثیر هیچآسیب اجتماعی قرار نمیگیرند، ولی بدون شک نبود سرپرست یا داشتن سرپرست فاقد صلاحیت میتواند یکی از عواملی باشد که احتمال گرایش فرزندان طلاق توافقی را به آسیبهای اجتماعی افزایش میدهد.
*در بودجه سال ۹۷ باز هم حوزه اجتماعی مغفول مانده است و این مساله تاثیر شگرفی در عدم رفع بحرانهای موجود دارد…
عقبماندگیها بسیار است. در واقع حوزه آسیبهای اجتماعی در تمامی سطوح کمترین بخش را در بودجه به خود اختصاص میدهد. دلیلش این است که ما خیلی مواقع حوزه اجتماعی را جدی نمیگیریم و در بودجه ضعف داریم. گرچه الان میگویند ۴۰۰میلیارد تومان برای وزارت کشور گذاشتهایم، اما چاه آسیبهای اجتماعی به قدری عمیق است که با این پولها پر نخواهد شد. ما باید همچنان تاوان آسیبهای اجتماعی را به دلیل ضعف برنامه و بودجه پس بدهیم.
گرچه من اعتقاد دارم همه آسیبهای اجتماعی به بودجه برنمیگردد، اما در حوزه آسیبهای اجتماعی دغدغه جدی نداریم. به همین دلیل برنامههایمان همیشه عقب است. آن چنان که رئیسجمهور در گفتوگوی اخیرش از همه چیز گفت جز حوزه اجتماعی. در واقع حوزه اجتماعی مظلومیت خود را در گفتوگوی اخیر رئیسجمهور هم نشان داد. در نظام بودجهریزی نیز همیشه همین بوده است.
اگر جایی پولی گذاشتیم بیشتر برای مقابله بوده تا پیشگیری. به عبارت دیگر بودجههای پیشگیری اولویت بسیار کمتری دارند. به این دلیل که فرمان حوزه اجتماعی دست فرماندار نیست و مسئولان منتخب نمیتوانند مدافع خوبی برای دفاع از بودجه حوزه آسیبهای اجتماعی باشند. در واقع پزشکان و مهندسان مدیران حوزه اجتماعی هستند که دغدغه و تخصص این کار را ندارند. مدیرانی که مسئولیتپذیر نیستند و برای پر کردن رزومه خود در حوزه آسیبهای اجتماعی مسئولیت گرفتهاند. ما همیشه این مشکل را در طی سالها خواسته یا ناخواسته و عمدا یا سهوا داشتهایم.
بدبختیمان از همینجاست که این فرمان دست کسی است که صلاحیت نشستن پشت فرمان حوزه اجتماعی را ندارد. این دغدغه همیشگی ماست و گوش بدهکاری هم نیست. من فکر میکنم همیشه از مطالبهگری در حوزه اجتماعی میترسیم. ما آدمهایی را بر مسند مینشانیم که جزو ضعیفترینها در حوزه خودشان هستند. بنابراین نباید توقع داشته باشیم که حوزه اجتماعی در برنامهریزی و بودجهریزی سهم قابل قبولی را به خود اختصاص دهد.